ای خداوندی که دیدگان از دیدارت فرومانند،درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را به مقام قرب خود نزدیک ساز/ نیایش پنجم صحیفه سجادیه. من یک زن وهابیم - کربلا همچنان جاریست
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من یک زن وهابیم

ارسال‌کننده : در : 87/1/30 4:7 عصر

از پس پرده های سکوت و رخوت سخن می گویم، سکوتی به بلندای عمر مادران و جده های در گذشته ام که در ستم زیستند و در ستم آرمیدند.

من یک زن وهابیم، زنی برخاسته از نسلی متعصب و متحجّر. زنی محروم از هرگونه حق انتخاب و حتی ممنوع از گریستن بر مرگ عزیزان.

علمای فرقه ام قائل به حرمت حضور من در قبرستانند. زیارت قبور را بر من حرام کرده اند و حدیثی را مهر دهانم که : لعن رسول الله زوارات القبور.

از این شعار حتی تابلویی ساخته و بر قبرستان بقیع آویخته اند و تنها با همین قول، زنان را از زیارت قبور منع کرده اند. شیوخ از جمله " بن باز" معتقدند که این لعن نه تنها حرام بلکه بر کبیره بودن گناه دلالت می کند! یعنی رفتن من به قبرستان گناه کبیره است!؟

پس چگونه است که فاطمه دختر رسول الله هر جمعه یا هفته ای دو بار به زیارت قبر عمویش حمزه و دیگر شهدای احد می رفت بی آنکه نهیی از جانب پدر یا همسرش به او برسد؟

مگر نه این که رسول خدا از کنار زنی که نزد قبری می گریست عبور کرد و به وی فرمود : تقوا پیشه کن و صبر نما. اگر بنای بر حرمت است ،چرا پیامبر، زن را به خارج شدن از قبرستان امر نکرد؟

من یک زن وهابیم ،با هزار سوال مانده در گلو، مرا نه از رفتن بر سر قبور که حتی از گریه بر مردگانم نهی کرده اند گریه ای که جزء فطریات آدمی است و جدایی انسان از فطریات ، ناممکن. که اگر نباشد، قلب را زنگار غم می گیرد و عقده ها و دلتنگی ها در سینه باقی می ماند.

اما مفتی های فرقه ما این ها را نادیده گرفته اند و تنها به روایتی از پیامبر(ص) در باره گریه عده ای بر یک زن یهودی تمسک می کنند که فرمود: آنها برای این میت گریه می کنند در حالی که او هم در قبر عذاب می بیند. حال آن که او زن یهودی بود نه مسلمان و نشان میدهد که زن به سبب اعمال خود در قبر عذاب می شود و بازماندگانش به چنین گنهکاری می گریند نه این که او بی گناه بوده باشد و به سبب گریه اطرافیانش عذاب شود.

مگر نه این که شخص پیامبر (ص) هنگام ورود به مدینه به زیارت مزار مادرشان رفتند و به یادش گریستند به گونه ای که حاضران نیز به گریه افتادند.

احمد بن حنبل نقل کرده است پیامبر (ص) در بازگشت از جنگ احد وقتی زنان را دید که در فقدان شوهران کشته شده ی خویش گریه می کردند ، فرمود : اما حمزه گریه کننده ای ندارد .

و زنان چون این سخن را شنیدند بر حمزه نیز گریستند . پس چرا پیامبر (ص) زنان را از گریه منع نکرد ؟ و حتی با گفتن جمله ای گریه ایشان را شدت بخشید ؟

مگر علی (ع) در هجر فاطمه (س) و فاطمه (س) در سوگ پدر (ص) نگریستند؟

من محکومم به جدایی کامل از عزیزان هنگام مرگشان و ممنوع از رفتن بر سر مزار ویا حتی گریه دورا دور در فراقشان .

من یک زن وهابیم، بزرگ شده در فرقه ای که زن را تنها برای ارضای مرد ، خدمت به او و فرزند آوردن برایش می خواهند.با ظلم طاقت فرسای مردان وهابی نسبت به زن بزرگ شده ام . تاکید علمای ما بر حجاب چیزی فرا تر از حد شرعی است شیوخی مانند : ابن باز، شیخ صالح المنجد و.. به وجوب پوشاندن صورت برای ما زنها هستد. زن وهابی چنانچه چهره خود را در انظار عمومی نپوشاند به حبس و تازیانه محکوم می شود . زن تحت سلطه طالبان را نیز در صورت نپوشاندن چهره در ملا عام شلاق می زدند.

من یک زن وهابیم، در روزگاری که همه جا سخن از بزرگداشت زن و احیای حقوق اوست علمای فرقه ام مرا فتنه می نامند . مرا فتنه می دانند و از حضور در اجتماع  منع می کنند که نه فتنه گری کنم و نه دیگران را به فتنه بکشانم .

در مسلک ما زن تا هنگام ازدواج حق دیدن همسر آینده اش را ندارد و چه بسا چشم باز کند و خود را در کنار مردی مسن تر از پدر خوش ببیند، اما حتی حق اعتراض به پدر یا سر پرست خود را نخواهد داشت .

من یک زن وهابیم، زنی دارای شناسنامه بدون عکس . علمای وهابی به شدت با عکس دار شدن آن مخالفت کردند. من با شناسنامه و کارت شناسایی شناخته نمی شوم .

من زنی بی هویتم، پس جای تعجب نیست که داشتن حساب بانکی مستقل یا خرید و فروش بدون اجازه شوهر بر من حرام باشد .

من یک زن وهابیم ، علمای فرقه ام رانندگی زن را حرام میدانند و آن را مفسده انگیز می پندارند. در سال 1990میلادی 46 زن عربستانی در ریاض راهپیمایی کردند تا اعتراض خود علیه وهابیت و سخت گیری هایش را اعلام کنند اما راهپیمایی شان توسط آل سعود سر کوب شد و تلاش در جهت احیای حقوق زنان بی نتیجه باقی ماند.

چه می گویم؟  ما حتی از حق حضور در اجتماعات محرومیم چه رسد به رانندی! حال آنکه ما آزادی حق رانندگی زنان را از علمای وهابی خواستاریم . زهی خیال باطل.....

ما زنان وهابی بدون مرد هیچیم و حتی حق مسافرت و حضور در اماکن عمومی را نداریم.

من یک زن وهابیم، در دنیایی که سیاست حرف اول را می زند من از حقوق اولیه ای چون حق رای و کاندیدا شدن محرومم تا چه رسد رسیدن به مناصب بالای دولتی که حتی حق فکر کردن به آن را هم ندارم.

از حق شرکت در معاملات تجاری و بازرگانی محرومم ، در تصمیم گیری های سیاسی،اجتماعی و اقتصادی دنیای اطرافم بی تاثیر و از فعالیت اجتماعی و اشتغال به کار محروم و بی نصیب.

در تحصیل علم و حضور در آموزشگاه ها محدود و در تحصیل کلیه رشته های فنی ، مهندسی وحقوقی ممنوع .

من یک زن وهابیم، خسته از ظلم های بر سر رفته و روز و شب در حسرت رسیدن به اسلام حقیقی

*فریادی بی صدا و خاموش،مانده در سینه ای سوخته از تعصبات بی اساس وهابیت*

منبع: مجله پویا




کلمات کلیدی :

این صفحه را به اشتراک بگذارید
سفارش تبلیغ
صبا ویژن